«عینک فتوکروم» اولین اثر مستقل محبوبه راد است که به تازگی و در انتشارات «فصل پنجم» چاپ و منتشر شده است، یک مجموعه شعر سپید که برخی محتویات آن، پیش از آنکه صورت کتاب به خود بگیرند، عنوان «برگزیده نخست دوره شانزدهم جایزه شعر خبرنگاران در بخش شاعران بدون کتاب» را کسب کرده اند. هم زمان با انتشار این اثر، دقایقی با محبوبه راد پیرامون این مجموعه شعر و همچنین نگاهش به شعر مشهد و خراسان گپ زده ایم.
همین جا، این نکته را هم یادآوری کنیم که رونمایی و جشن امضای «عینک فتوکروم»، عصر امروز، ۱۶آبان، از ساعت ۱۷ تا ۱۹، در مجموعه «بوکتاب» مشهد (واقع در طبقه پنجم مجتمع تجاری «پاژ») برگزار میشود. جمعی از شاعران مشهدی، ازجمله محمدباقر کلاهی اهری، جواد گنجعلی، بیتا علی اکبری، شهره شجیعی و حیدر کاسبی، در این نشست حضور دارند. عموم علاقه مندان میتوانند در این برنامه شرکت کنند.
- اصرار شما بر چاپ نکردن کتاب صرفا یک میل شخصی بوده یا دلیل خاصی داشته است؟
تاکنون، اصرار خودم بر این بود که کتابی چاپ نکنم؛ یعنی صرفا میل شخصی بوده، و من در همه این سالها برای خودم و روبه روی خودم مینوشتم. ازسویی دیگر، همواره تلاشم این بوده است که نسبت به اشعار خودم منتقد و بی رحم باشم. درنهایت اما، با اصرار دوستان، اشعار این مجموعه، ازبین صدها سروده انتخاب شد و به نشر رسید. اما این نوید را میدهم که درباره چاپ مجموعه بعدی به عنصر مهم زمان توجه بیشتری کنم.
- در این گزیدهای که از میان صدها شعر انتخاب شده، بیشتر با چه اشعاری روبه رو هستیم؟
«عینک فتوکروم»، یک مجموعه شعر سپید است که ازمنظر مضمون و محتوا، دغدغهها و تجربیات عاطفی من را شامل میشود که حاصل چند دهه زیست من بر این کره خاکی است.
- اشعار شما برگزیده نخست دوره شانزدهم بخش شاعران بدون کتاب «جایزه شعر خبرنگاران» بود. کمی از این مقوله «جشنواره» برای ما بگویید. به نظر شما، برگزاری جشنوارهها و اختصاص جوایز ادبی در چه صورت میتواند مفید و مؤثر باشد، و این اثرگذاری را ــ خصوصا در حوزه شعرــ باید کجا جست وجو کرد؟
این جایزه در طول دورههای برگزاری توانست مجموعههای ارزشمندی را از شاعران فارسی زبان دنیا به عرصه ادبیات امروز معرفی کند که متأسفانه خبری مبنی بر پایان فعالیت آن شنیده ام که امیدوارم صحت نداشته باشد. درمجموع نیز باید گفت، با توجه به اینکه ادبیات و ــ به خصوص ــ شعر تریبون و عرصهای برای معرفی و ارائه ندارد، جوایز ادبی میتواند تأثیر بسزایی در معرفی آثار قابل قبول داشته باشد و این مهم برای مؤلفی که ساکن شهرستان است راه گشا، کمک کننده و حیاتی است.
- در جایی از «دالان تودرتو و کلاف سردرگمی به نام نشر» گفته اید که در جریان چاپ کتاب با آن روبه رو بوده اید. چالشی که در این مسیر با آن دست وپنجه نرم کردید چه بود؟
بسیار شنیده ایم و دیده ایم که این روزها، با توجه به سبک و سیاق زندگی، وضعیت معیشت و صدالبته تغییر نگرش در جامعه، سرانه مطالعه کتاب در ایران بسیار پایین آمده است. این رود باریک سرانه پایین مطالعه، وقتی از بستر شعر میگذرد، به مو میرسد. عوامل مختلفی دست به دست هم داده است تا به اینجایی که هستیم برسیم که شرح آن در این مقال نمیگنجد. از طرف دیگر، باید گفت صنعت نشر، که بعد از دوران رکود در کرونا هنوز نتوانسته است قامت راست کند، با هزینههای سنگین تأمین کاغذ و ... روبه روست.
بسیاری از نشرهای نام آشنا بخش شعر خود را تعطیل، یا فعالیت خود را بسیار محدود کرده اند. در شرایط موجود، هر نشری برای بقای خود ناچار است رویکردی اقتصادی را برگزیند. ترجیح اکثر نشرها چاپ کتاب شعری است که تضمین برگشت سرمایه داشته باشد، امری که درخصوص کتابهای روان شناسی و رمانهای ترجمه مطمئنتر رقم میخورد. در این میان، شاعری که ساکن شهرستان است و قصد دارد مجموعه اول مستقل خودش را به چاپ برساند گرفتار دالان تودرتوی نشر میشود، به طوری که بیم آن میرود بخش مهمی از ادبیات معاصر را با ادامه این روند از دست بدهیم.
- دوست داریم نگاه شما را به «شعر آزاد خراسان» یا «شعر آزاد مشهد» بدانیم، اینکه طی سالهای اخیر چه روندی را طی کرده و حال وروز امروزش چگونه است.
به زعم من، حال شعر خراسان نسبت به روند شعری کنونی مساعدتر است. در حوزه شعر سپید، با حضور پیشکسوتی، چون استاد محمدباقر کلاهی اهری در خراسان، میتوان ادعا کرد وزنه ترازوی شعر معاصر به سمت خراسان سنگینی میکند، و من معتقدم هنوز شعر در خراسان حیات جدی تری دارد.
- این روند درباره مخاطب شعر به چه صورت طی شده است؟ میتوانیم ادعا کنیم که مخاطب شعر در سالهای اخیر کمتر شده است؟
درخصوص مخاطب، شرایط متفاوت است. منظورم کلونی کوچک مخاطب جدی ادبیات نیست که همواره و در هر شرایطی حضور دارد، اما به روشنی میتوان دید کتاب، و به طور ویژه شعر، از سبد خرید خانوادهها حذف شده است.
- عدهای هم معتقدند در سالهای اخیر اقبال به شعر سپید بیشتر از کلاسیک است. شما موافق این حرف هستید یا نه، و ادله شما چیست؟
من بسیار معتقدم که زبان پویاست؛ موجود زندهای است که مسیر را خودش انتخاب میکند و مدام درحال «شدن» است. شعر که حرف زمانه شاعر است نیز در بستر زبان از تغییر ناگزیر است. بعد از تحول بزرگ شعری که نیما آن را رقم زد، تحولات اجتماعی و روشنفکری به بروز جریانات ادبی منجر شد و شاعرانی، چون فروغ، شاملو و دیگران در آن بستر بسیار خوش درخشیدند.
انگار تمامی غولهای ادبیات هم زمان در همان دوره ظهور کردند. بعد از سپری شدن آن دوران طلایی، با انتشار ترجمه آثار غربی، فضای شعری ما دچار تحول شد، اما هنوز با یک جریان قوی جدید فاصله داریم که من امیدوارم به زودی رگههایی از شروع جریانی تازه را در شعر مشاهده کنیم. با این تفاسیر، به نظر میآید هم شاعر و هم مخاطب دیگر شعر کلاسیک را ترجیح نمیدهند.
- این جریان قوی و تازه لزوما یعنی بروز یک قالب یا سبکی نو؟ میشود تعریفی برایش داشت، یا قبل از اینکه اتفاقی بیفتد و جریان ساز شود نمیتوان درباره اش سخن گفت؟
بله؛ با توجه به فاصله زمانی از تولد شعر نو تا حال حاضر، میتوان انتظار بروز و خلق قالب و سبک جدیدی در شعر را داشت؛ البته فعلا نمیشود پیش بینی خاصی در این زمینه کرد. موجهای کوتاهی که پیش زمینه موجی بلند و تأثیرگذارند شکل گرفت، جریانهایی در دهههای مختلف به وجود آمد، اما هیچ کدام قوت ماندگاری نداشت. میتوان خوش بین بود که اتفاق بیفتد، اما نمیشود حدسی زد. بسیار معتقدم که باید زمان تغییر فرابرسد.
- شما، به جز شعر، سراغ اشکال دیگری از هنر هم رفته اید. آیا دلیل رجوع به فضاهای هنری دیگر این بوده که شما در جست وجوی چیزی در شعر و کلمه بوده اید، اما اقناع نشده اید، یا ــ بالعکس ــ در جست وجوی چیزی منحصربه فرد هستید که فقط در این وادی پیدایش کرده اید؟ یا اصلا چنین مقایسهای برای شما مطرح نیست؟
به نظر من، اگر جوهره هنرمندی در تو باشد، میتوانی در حوزههای دیگر هنری هم خود را محک بزنی. برای هنرمند، فرایند خلق است که تولید لذت میکند. اما هر عرصه هنری نوع و شیوه اقناعش متفاوت است و قابل قیاس نیست. من، علاوه بر شعر، در عرصه بازیگری و نقاشی هم فعال هستم و از انواع هفت گانه هنری ناخودآگاهم را تغذیه میکنم. درخصوص شعر و کلمه، ازآنجایی که از دوران کودکی به سراغم آمد و همراه همیشگی من بوده و هست، اگر بین تمامی هنرها بخواهم خود را در یک نام معرفی کنم، شاعر هستم: با رویکردی شاعرانه بر صحنهها نقش ایفا میکنم و با نگاهی شاعرانه جهان را نقاشی میکنم. شاعرانگی میتواند در نگرش هنرمند در هر عرصه هنری نقش مهمی ایفا کند.
محبوبه راد
ادبیات هم آغوشی کلمات است برای ایجاد حالتی جدید و برانگیختگی در احوالات آدمی؛ و در ستایش ادبیات همین بس که در آغاز فقط کلمه بود و کلمه خدا بود. کلمه اختراع بزرگ آدمی بود برای پرکردن سهمناکترین خلأ خود، یعنی تنهایی. اما این خلأ با ورود کلمه و شکل گیری زبان و برقراری ارتباط پر نشد؛ پس برآن شد عالمی دیگر بنا کند و ادبیاتْ دریچهای شد برای ورود به عالم شهود تا نوری باشد تابیده بر وجوه تاریک هنر؛ و قصه شکل گرفت تا مخاطب را در جهانی ساخته و پرداخته از وهم و رؤیا شناور کند و آدمی برای لحظهای از فرسایش روزمرگی بیاساید و آرام گیرد.
شاید چیزی که تا این اندازه وجود ادبیات را لازم و حائزاهمیت میکند نیاز غریزی انسان به شنیدن قصه است، به طوری که امتداد حیاتش بر این کره خاکی به حیات ادبیات گره میخورد، به همان زیست موقت در جهانی دیگر. با این تفاسیر، کار نویسنده و شاعر دشوار است، چون، در ساحت کلمه، نه تکنیک صرف و نه دانستن اصول و قواعدْ اثری را قابل قبول نمیکند؛ اثر خلق شده زیست مستقل خود را دارد، مستقل از نویسنده، سبک، و عواملی که تنها میتواند دستمایه قلم فرسایی منتقدان شود.
اثرْ جایی در جان و ذهن مخاطب زیست میکند و حیات و ماندگاری اش کاملا به حافظه مخاطب وابسته است. در انتها، برمی گردم به انگیزه نخستین پیدایش کلمه، پرداختن به این پرسش که آیا ادبیات توانست آن سهمناکترین خلأ بنیادی انسان، یعنی تنهایی، را پر کند.
خون پخش میشود روی آسفالت
بخار میکند
و ریه مولکولهای اکسیژنش را برای همیشه میبلعد
باید جمعیت را کنار بزنم و از مسیر رفته برگردم
سرم گیج میرود
و پاهایم را حس نمیکنم
من باردار اشتباهات بزرگم
و چیزی به زایمانم نمانده است
به لحظه کشدار تب و هذیان
که رشته داغ عصب
تفتیده و مغموم
در حفرههای فقراتم کش میآید
و حباب اندوه بزرگ و بزرگتر میشود
باید بساطم را جمع کنم و به خاله لیلا بگویم
دارد بند دلم پاره میشود خاله لیلا
قابله تمام فرزندان نداشته ام
* این گزارش چهارشنبه ۱۶ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۳۵۳ روزنامه شهرآرا صفحه ادبیات چاپ شده است.